(غزل گريه .(شعرمذهبي و آئيني)

متن مرتبط با «کاش میشد سرنوشت از سرنوشت» در سایت (غزل گريه .(شعرمذهبي و آئيني) نوشته شده است

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین...

  • #السلام_علیک_یابن_امیرالمؤمنینبه نسیم حرمت دست توسل دارمبه غبار علمت دست توسل دارمبه کرامت نشود هیچ کسی مانندترد نخواهد شَود از سمت خدا سوگندتماه روشن، ز تماشای شب گیسویتحظ یلداست، بلندای شب گیسویتاَبَدیت شده پیوند به نامت عباسدستْ نایافتنی گشته مقامت عباسدر نگاهت جَبروتیست شبیه حیدرحرمت را ملکوتیست شبیه حیدرمثل آرامش یک کوه صبور و خاموشپشت دادی به حسین و به حسن، دوشادوشبام کعبه به قدوم تو سرافراز شدهبه کلام تو دل تنگ حرم باز شدههمه جا صحبت از احسان پر آوازه ی توستذولفقار پدرت خوب در اندازه ی توستماه رویان به شما ماه ترین می گفتندرحم الله، یلِ امِّ بنین می گفتندهر چه مردانگی از سمت تو اثبات شده استعبد صالح شدنت فوق اشارات شده استکوه ایمان تو هر مرحله صد، رنگ نشدکه حریف تو امان نامه ی نیرنگ نشدتیغ در پنجه ی تو رقص کنان می آیدجبرئیل از ضرباتت هیجان می آیدبرق چشمان تو را صاعقه می فهمد چیستضرب شصت علی و ضرب ابالفضل یکیستچشم صفین در آن معرکه دید اوصافتباید از مالک اشتر شِنَوید اوصافتضرب شمشیر تو وقتی که چکاچک میکردشام را مرتبه در مرتبه کوچک میکردشرح طوفان بدهد چشم سیاهت عباسردِّ شمس است به یک مدِّ نگاهت عباسبا قدمهای تو در دشت تلاطم می شدماه در روشنی خال لبت گم می شدغزل وصف تو را عصمت معصوم سرودبه چه کس غیر تو ارباب "بنفسی" فرموددل کجا شاعر آن شرح شقایق باشدشاعر فضل شما حضرت صادق باشددر شب کرببلا خال لبت مهتاب استنام تو قند مکرر به لب ارباب استای که از نام تو امید ظفر می آید" از غلامان تو هم معجزه بر می آید"ارتفاع علمت سایه به عرش اندازدعشق زیبای تو فردای مرا می سازدآنچنان نفس به قربان حسینت کردیکه خدا هم به مواسات شما می نازدهر که امروز خریدار نشد عشقت راصبح فردا نشده قافیه را م, ...ادامه مطلب

  • مرثیه بازار شام

  • صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله اجرک_الله_یا_صاحب_الزمان مرثیه اول ماه صفر رسیده روضه به بازار شام واویلاتمام مرثیه در یک کلام واویلاشدند پرده نشینان آیه ی تطهیرشکنجه در ملأ بار عام واویلاز کوچه ها همه بوی, ...ادامه مطلب

  • کاش میشد...

  •   مرثیه حضرت عباس علیه السلام   قامتت ریخته بر خاک و یا افتاده از کجا روی زمین تا به کجا افتاده زره ات دست یکی و سپرت دست یکی دست و مشک و علمت هم که جدا افتاده چشم من سوخت از این بی سرو سامانی تو هیبت لشکر اسلام چرا افتاده؟ هم زمان با دم افتادن تو روی زمین لرزه بر پیکره کرب و بلا افتاده لذت اینکه برادر خواندیم با تماشای سرت از سر ما افتاده از رد پنجه خونین تو معلومم شد که چه سخت این علم از دست شما افتاده کاش میشد که ز جا محض حرم بر خیزی بی تو بر معجر خیمه گره ها افتاده حسن کردی,کاش میشد,کاش میشد اما نمیشه,کاش میشد سرنوشت از سرنوشت,کاش میشد زندگی تکرار داشت,کاش میشد خدا را بوسید,کاش میشد میگفتی شماعی زاده,کاش میشد ناصر زینعلی,کاش میشد صدای پاهات,کاش میشد بمیرم,کاش میشد به گذشته برگشت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها